فیک عشق وحشی قسمت شانزدهم
وقتی که از مهمونی اومدن رومان اخلاقش عوض شده بود و چپ چپ نگاهی به غنچه میکرد سوگل با عشوه گفت عشقم بیا اتاق بچه مون منتظره با حرص گفت اومدم غنچه رفت قهوه درست کرد و برد اتاق رومان خیلی سرد گفت ممنون میتونی بری
سوگل خنده ای بدی سر داد ودر محکم پشت سر غنچه بست و صبح شد سوگل رفته بود پایین همش زیر گوش غنچه میگفت دختره ای هرزه احمق دختره ای
ج ن ده غنچه دیگه داشت عصبی میشود تا رومان از پله ها اومد پایین در حیاط عمارت باز کرد و رفت سوگل نشست روی زمین داشت گریه میکرد رومان گفت چی شده سوگل اون هم با پیاز داغ گفت زد توی گوشم دختره ای احمق بهم فحش داد نمیگه بچم طوریش بشه رومان گذاشتش روی صندلی آرومش کرد و بعد رفت دنباله غنچه داشت بارون می اومد داشت گریه میکرد یهو رومان بغلش کرد وگفت دختره ای احمق چکار میکنی تا خواست بزنه توی گوش غنچه خدمتکار گفت داد زد نهههه
اون بی گناه عه رومان کوپ کرد چیی
خدمتکار گفت خانم سوگل به غنچه میگفت دختره ای احمق و ج ن د ه
و هرزه فیلم رو نشون داد غنچه داشت می لرزید رومان بغلش کرد ببخشید معذرت میخوام
سوگل خنده ای بدی سر داد ودر محکم پشت سر غنچه بست و صبح شد سوگل رفته بود پایین همش زیر گوش غنچه میگفت دختره ای هرزه احمق دختره ای
ج ن ده غنچه دیگه داشت عصبی میشود تا رومان از پله ها اومد پایین در حیاط عمارت باز کرد و رفت سوگل نشست روی زمین داشت گریه میکرد رومان گفت چی شده سوگل اون هم با پیاز داغ گفت زد توی گوشم دختره ای احمق بهم فحش داد نمیگه بچم طوریش بشه رومان گذاشتش روی صندلی آرومش کرد و بعد رفت دنباله غنچه داشت بارون می اومد داشت گریه میکرد یهو رومان بغلش کرد وگفت دختره ای احمق چکار میکنی تا خواست بزنه توی گوش غنچه خدمتکار گفت داد زد نهههه
اون بی گناه عه رومان کوپ کرد چیی
خدمتکار گفت خانم سوگل به غنچه میگفت دختره ای احمق و ج ن د ه
و هرزه فیلم رو نشون داد غنچه داشت می لرزید رومان بغلش کرد ببخشید معذرت میخوام
- ۴.۸k
- ۲۳ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط